زلزله

تهران که زلزله اومد
ما پتو رو کشیدیم رو سرمون و تا صبح خوابیدم

فرداش فهمیدیم یه عده شب تا صبح بیرون بودن

بعضی ها هم تا چند ماه بعدش دسته جمعی تو پذیرایی می خوابیدند تا اگر زلزله اومد همه با هم بمیرن

هنوز هم آدم هایی هستند که با هر صدای بلندی فکر می کنند زلزله اومده

نمیخوام بگم کار کی درست بوده و کار کی اشتباه
میخوام بگم واکنش آدم ها به یک اتفاق یکسان در یک روز و یک ساعت با همدیگه فرق داره

چرا؟

چون دید و باورمون نسبت به دنیا و آدم ها و اتفاق ها با هم فرق داره. پس روش حل مشکلاتمون هم مثل هم نیست

ماه و خورشید و فلک و ژنتیک و خانواده و جامعه در کارند تا تو این طوری فکر کنی و اون طوری عمل

حواسمون باشه که اولین برداشت بچه ها از دنیا و آدم هاش از مدل فکری پدر و مادرشون میاد
دقت کنیم صبح تا شب ورد زبونمون چیه:

حالت خوبه؟ : نه بابا مگه میذارن حالمون خوب باشه

چه خبر؟ : هیچی بدبختی، بی پولی

همه مردم ایران غمگینند

دیگه اینجا جای موندن نیست

یا باید پارتی داشته باشی یا بیکار باشی

گنده تر از من بردن و خوردن من چرا نکنم

ووووو.....‌‌‌.... .
"با این تصویر کج و کوله از دنیا بچه ها را در برابر مشکلات خلع سلاح نکنیم" .
.......................................................................
یک مغازه دار در محله ما هست که هر وقت می بینمش نشسته دم در و داره کتاب میخونه.یک شهروند معمولی که وقتی مشتری نداره مثنوی میخونه. اگر یه خداقوت هم بهش بگی به یه شعر مهمونت میکنه
تو همون خیابون خیلی های دیگه دم در مغازه شون نشستند اما مثنوی نمی خونند
.......................................................................
همه اینها را به بهانه دیدن مستند اعتراض خاموش (درباره خودکشی) گفتم