میمون اول

میمون بازیگوش در چالش نظم

ذهن من گاهی مثل یک اتاق به هم ریخته است. از همون ها که توش شتر با بارش گم میشه،
با کلی کارها و ایده های ریز و درشت و مهم و غیر مهم و دوست داشتنی و اجباری.
حتی کافیه به مرتب کردن چنین اتاقی فکر کنم تا میمون بازیگوش ذهنم بیدار بشه و بگه: ولش کن بابا. بذار برای بعد.
کلی باهاش کلنجار رفتم تا بلاخره قلقش دستم اومده

شب قبل از خواب، از بین بازار شلوغ کارهام دو یا سه تاشو انتخاب میکنم. یکیش مهم، بقیه اش غیر مهم اما لازم و دوست داشتنی.
روز بعد باید همه رو انجام بدم حتی شده در حد نوک زدن

هر کاری در روز می کنم رو می نویسم
تا عملکردم جلوی چشمم باشه.
تا اگر بازیگوشی کردم از خودم شرمنده بشم که چیزی برای نوشتن ندارم.

و قصه رام کردن این میمون بازیگوش سر دراز دارد ...