تجربه گری

چند هفته پیش که برای کارگاه بوشهر بودم یکی از دانشجوهای قدیمی اومد دیدنم و عروسک توی عکس رو برام کادو آورد. وقتی بازش کردم گفت امروز روز خیاطه و به همین مناسبت اینو براتون آوردم چون دارید کلاس خیاطی میرید

طنز ماجرا اینه که توی ده سالی که از کار تخصصی ام میگذره هیچ هدیه مرتبطی نگرفتم اما با یک ماه کلاس خیاطی این کادو نصیبم شده

حالا بگذریم که در تقویم های رسمی و غیر رسمی از میوه و همبرگر گرفته تا سایر مهارت ها و حرفه ها روزی را به اسمشون کردند اما سر اینکه روز روانشناس کی باشه هنوز دعواست. به همین بهونه اومدم یه نکته ای بگم:

الان که بعد از سالها دارم یه علم جدید رو یاد میگیرم (خیاطی و تصویرسازی) متوجه شدم که وقتی استاد نکته جدیدی میگه
و
دقیقا در همون لحظه که یادگیری اتفاق می افته و توی ذهنم چراغ "آهان فهمیدم" روشن میشه یک لذت زلالی در همه وجودم پخش میشه
و
وقتی چند بار تمرین میکنم و اون نکته تبدیل میشه به یک روتین ذهنی انگار چند درجه به اعتماد به نفسم اضافه میشه (در حالی که کم نبوده)
.
بعد از مدتی میبینی یه قسمتی از دنیا که برات گنگ و تاریک بوده روشن شده

فکر میکنم با هر یادگیری همه این حس های خوب سراغ آدمها میاد
حالا فرقی نمیکنه حل یک مسئله ریاضی باشه یا خرد کردن درست پیاز یا دوختن یک مانتوی ساسون دار و یا وقتی میفهمی چطور باید قلمو رو نگه داری که خط دهان رو در صورت درست بکشی

حواسمون باشه فرصت تجربه و یادگیری رو برای بچه ها ایجاد کنیم نه فقط با کلاس رفتن، سفت کردن یک پیچ با پیچ گوشتی هم یه یادگیری هست.
اینطوری دنیاشون روشن تر میشه