دمنوش

دیروز یک جای اداره ای طور بودم، برای کارکنان چایی آوردن، به من هم تعارف کردند. خوردم اما یه دمنوش خیلی خوشمزه بود
گفتم این که دمنوشه؟
نگاهی به ساعت کرد و گفت: ساعت دهه؟ آره ساعت ده آبدارچی برامون دمنوش میاره. همه چیزش رو حساب و کتابه و معتقده از وقتی دمنوش به ما میده همه سرحال شدیم و قبلا گرد مرده اینجا پاشیده بودند

کات

همون دیروز، ظهر
داشتم منوی رستورانی رو نگاه میکردم دیدم ته دیگ زعفرونی جزئی از منوست و قیمت داره.

نصفه شبی اومدم بگم خیلی از احوالاتمون بستگی داره که چطور به خودمون نگاه میکنیم و چه داستانی رو برای خودمون در نظام خلقت روایت کردیم

میشه شغلت چایی دادن باشه اما روی حال کلی آدم خودت رو موثر بدونی
یا حتی یه ته دیگ زعفرونی که از بس خوشمزه ای آدم ها به خاطرت پول میدن.
به وقت نیمه شب دوازده آبان نود و هشت و یکی از پرکارترین شب های امسال
در روزی که بالاخره رساله دکتری را دفاع خواهم کرد