نذری

یادمه بچه که بودم
روتین غذا پختن مامانم در محرم هیچ فرقی با بقیه روزهای سال نداشت
عزاداری و هیئت میرفتیم
و هر موقع میخواستیم برمیگشتیم
هیچ بایدی بر ما نبود که باید تا آخر مجلس بشینیم چون آخرش غذا میدن

و یادم نمیاد مکالمه هایی مثل این که "کجا نذری میدن؟ چی نذری میدن؟ کی نذری میدن؟" رو از پدر و مادرم شنیده باشم. شاید هم بوده اما حتما آنقدر کم بوده که تو تاریخچه بچگی من محو شده

اصراری هم بر نگرفتن نذری نبود.
اگر جایی ظرف نذری سراغمون میومد مامانم یک بسته بر میداشت و میگفت تبرکه. بعد هر روز که غذا می پخت یه مقدار از برنج نذری رو میزد به برنج خودمون.
اینجوری شاید ما تا مدت ها سر سفره امام حسین بودیم و خودمون خبر نداشتیم

الان که به گذشته نگاه میکنم برای ما همیشه و الان محرم به امام حسین شناخته میشد نه به نذری و غذا

میخوام بگم یک رفتار پدر یا مادر میتونه جهان بینی یک بچه را شکل بده.

بعدانوشت: واضح هست که با نذری دادن و گرفتن مشکلی ندارم. مهم اینه که این آیین خوب محرم رو چطور برای بچه ها تعریف می کنیم
بچه ها مشاهده می کنند