مراقبت از والدین 7

برسد به دست مادربزرگ و پدربزرگ و خاله و عمو و دایی و عمه و سایر اقوام وابسته و دوست و آشنا
#مراقبت_از_والدین

تلنگر هفتم: هیزم تو آتیش ننداز

چهره بچه با چهره پدر و مادرش فرق داره؟
همه تو خانواده مانکن هستند و بچه چاقه؟
بچه رفتاری داره که با جایگاه اجتماعی والدینش نمیخونه؟ مثلا خودش رو روی زمین میماله یا کثیف غذا میخوره؟
به موقع به حرف نیوفتاده؟
وووو..... .
.
بعد تو نه میذاری نه ور میداری و میگی:
واای عزیزم بچه ات به کی رفته؟
آخی، اصلا به خودتون نکشیده این چرا این قدر چاق شده؟
ببین چه شانسی داری خودت به این خوشگلی بچه ات به فلانی رفته
بچه ات چرا اینطوریه؟ بردیش دکتر؟
از شما به این تحصیل کرده ای چنین بچه ای بعیده؟
این همه درس خوندین یه بچه بلد نیستین تربیت کنید؟

شاید بگی: حالا یه بارم گفتم مگه چیه؟

اما

اینو بدون که تو یک بار این حرفو میزنی اما اون بچه یا والد هزار بار تو عمرش این واکنش رو با ادبیات متفاوت از آدم های مختلف میشنوه

بعد اگر اون بچه باورهای نامناسب درباره بدنش پیدا کنه،
عزت نفسش کم بشه یا
احساس منفی درباره خودش داشته باشه
تو میای جوابگو باشی؟ .
.
شاید هیچ وقت خون دل خوردن های پدر و مادر رو پشت اون لبخند و تلاش برای عادی سازی شرایط رو نبینی
شاید هیچ وقت خودخوری های پنهانی بعد از مهمونی رو نفهمی
شاید هیچ وقت حواست نباشه که آنها دیگه تو مهمونی ها نیستند

اگر آتیشی هست تو دیگه یه هیزم بهش اضافه نکن.

از این به بعد
تفاوت ها رو ببین و رد شو، اگر خالی نمیشی برو برای کسی تعریف کن اما جلوی بچه و پدر و مادرش نگو. اونها یه آینه اضافی نمیخوان .
اگر رفتاری رو از بچه می بینی به جای منبر رفتن خیلی آروم به پدر و مادرش بگو اگر کمکی خواستین به من بگید بعد هم برو سراغ کاری که اونها معذب نباشند
. میشه کلی فکر و خلاقیت به خرج داد تا اگر قراره اونها هم تو مهمونی باشند به همه خوش بگذره