اخبار

تقصیر خودم نیست
هر اتفاقی که می افته
من کوچیک میشم. خیلی کوچیک. اندازه یه بچه هفت هشت ساله.
بعد گوش ها و چشم هام مثل یه بچه میشنوه و میبینه
و
چقدر یهو همه چیز ترسناک میشه.

حالا هم چند روزه که کوچیک شدم
بعد از مرگ های اخیر چند فرد معروف.
میخوام بگم که من: یک کودک هفت ساله چی میبینم و میشنوم:

یه موجود بزرگ و اخمو میبینم که بهش میگن: خدا. روی یه صندلی بزرگ نشسته و پاهاش رو انداخته رو پاش.
داره از بالای عینکش به همه نگاه میکنه و دنبال آدم خوبها میگرده تا عصبانیتش رو سر اونها خالی کنه و نذاره به خوشی شون برسند

بعد که یکی شون رو پیدا کرد هر چی بقیه بهش التماس میکنند که اونو پیش خودت نبر جوونه، اونو نبر ما دوستش داریم،
به هیچ کس محل نمیده و کار خودش رو میکنه
بعد یواشکی به آدم بدها یه چشمک میزنه که خیالتون راحت باشه، کاری باهاتون ندارم.

همین دیگه
دستتون درد نکنه آدم بزرگها که دنیا رو برای ما بچه ها سیاه میکنید
خودتون بعد از چند روز به زندگی تون برمیگردید
اما دنیا و خدا برای ما سیاه می مانه
دستتون درد نکنه
بچه ها رو وسط این خبرها بی پناه رها نکنیم

بچه ها مشاهده می کنند