روزبه

چند روز پیش توی بیمارستان روزبه یکی از مراجع ها که یه دختر نوجوان هست به من گفت:
همه من رو مسخره میکنند و هر چی میشه به من میگن "تو که روزبهی هستی"

بعد از کلی حرف زدن بهش گفتم:
همه ما روزبهی هستیم. من، تو، بقیه دکترها و بچه هایی که اینجا میان.

میدونی خوبیه روزبهی بودن چیه؟
اینه که در زمانه ای که همه به سلامت جسمی شون اهمیت میدن تو یه قدم جلوتری و به سلامت روانت هم بها میدی.

اومدم بگم هنوز در زمانه ای هستیم که
مردم ترجیح میدن خیرات خودشون رو به محک بدن تا جایی مثل روزبه

سلبریتی ها و مسئولان کمتر عکس های یادگاری در جایی مثل روزبه دارند

اگر در خانواده ای کودکی مبتلا به سرطان میشه بیشتر همدلی جمعی میبینه تا کودکی که اختلال وسواس داره

حتی حتی نمیدونم چقدر در این روزهای مبارکی که گذشت آدم ها از ذهنشان عبور کرد که برای کودکی در بیمارستان روزبه هم دعا کنند.

اگر من رئیس بیمارستان بودم حتما ماهی یک بار یک تور بیمارستان گردی میذاشتم و همه آدم ها رو دعوت میکردم به دیدن و دانستن.
پذیرایی مفصل هم میکردم????

در حد چند جمله بگم: بدن ما همانطور که دست و پا و معده و قلب داره جایی داره به اسم مغز. همون طور که شما ممکنه زخم معده بگیری یا رگ قلبت بسته بشه ممکنه اشکالی در مواد شیمیایی درون مغزت هم بوجود بیاد. به همین سادگی

پس
اگر فکر می کنم خیلی زشته که به کودکی بگم: تو که سرطانی هستی
همانقدر بده که به بچه ای بگیم: تو روانی/دیوانه هستی

شنیدم که اینجا قبلا یک باغ بوده به اسم باغ روزبه و صاحب باغ اسم پسرش رو روی اون گذاشته و بعد درون باغ بیمارستان میسازند. یه جای باصفا پر از درختان توت سیاه