ارث

یکی از تصاویر ثابت کودکی من:
دست های پدرم که هر وقت میخواست در خونه میوه بخوره یا
در مهمونی های دوستانه و فامیلی
در دورهمی های آشنا و غریبه تر
و در هر مناسبتی
وقتی پیش دستی میوه رو جلوش میذاشتند آنها رو قاچ میکرد، همین جوری در بشقاب میچید و بلند میشد و ظرف را جلوی همه می چرخاند.

دیشب این صحنه رو ثبت کردم که بیام بگم بعضی از رفتارهای ما به بچه ها به ارث میرسه، هم خودشون هم حسی که منتقل می کنند.
از مشاهده به ارث میرسه
و شاید اون کار و حس همراهش آدم به آدم از نسلی به نسلی دیگه منتقل بشه.

از اون طرف
بچه ای که توی خونه (مثلا) ابراز علاقه کلامی پدر و مادرش رو نمی بینه
اونو مثل یک میراث خانوادگی میاره به زندگی دو نفره خودش
و این رفتار و حس منفی همراهش نسل به نسل و آدم به آدم منتقل میشه
تا وقتی که یکی از اون آدم ها حواسش جمع بشه، جرات کنه و جلوی این ارث رو بگیره.

در دیدگاه مذهبی اون آدمی که اولین بار پایه یه ارث منفی رو گذاشته احتمالا حق همه آدم های اون نسل به گردنشه.
امشب که شبی خاص هست این آدم های زندگی مون رو ببخشیم و فکر کنیم که خودمون پایه گذار یکی از این ارث ها هستیم یا نه