پیکسار

کتابی که دوستش میدارم
در آخرین روز سال ۹۷ وقتی چشمم به این کتاب افتاد قند تو
دلم آب شد چون عاشق انیمیشن های پیکسار هستم.
مگه میشه "داستان اسباب بازی ها" و "اینساید اوت" رو دوست نداشت؟
به خانم فروشنده گفتم: من از این کتاب های انگیزشی و موفقیت خوشم نمیاد. دنبال یادگیری ام نه فقط حال خوب. این از اون کتاب ها نباشه؟
یه ذره تردید داشت اما مطمئنم کرد که نیست.

وقتی داشتم کتاب رو میخوندم یه جاهایی از شدت حجم اطلاعاتی که یاد میگرفتم یا از حجم تفکر اون آدم ها مغزم سوت میکشید، کتاب رو میبستم و بلند میشدم یه قدمی میزدم.

احساس تعلقی که آدم ها به پیکسار داشتند، تلاشی که برای بقای آن میکردند، مغزهایی که با هر چالشی به فکر راه حل پیدا کردن بودند و تلاش و تلاش و تلاش
هم غمگینم میکرد
و هم امیدوار.
شاید این کتاب با هدف کسب و کار نوشته شده اما اندیشه های اون یک کلاس درسه برای فرزندپروری، کشورداری و زندگی شخصی مون.

از کتاب:
یاد گرفته بودیم در حالی که همه از پاداش های نقدی قدردانی می کنند برای چیز دیگری هم به همان اندازه ارزش قائل می شوند: کسی که برایش احترام قائل هستند به چشمان آنها نگاه کند و بگوید متشکرم. هر وقت فیلمی به اندازه کافی پول در می اورد، شخصا چک میکشیدیم و احساس میکردیم ضروری است زمانی را صرف دست دادن با تک تک افراد کنیم و به آنها بگوییم چقدر مشارکتشان برای ما مهم بوده است. آیا راحت نبود پاداش ها را به حساب بانکی شان واریز کنیم؟ بله اما وقتی پای یک فیلم در میان باشد راحتی هدف نیست، کیفیت هدف است.