نوجوونی

خودم که نوجوون بودم دنیا برام خیلی تاریک بود.
انگار حالم با خودم خوب نبود
خودم؟ اصلا نمیدونستم کی هستم.
تقریبا ۲۵ سال از اون روزها میگذره
و الان
عاشق اینم که نوجوون ها من رو توی دنیاشون راه بدن، تا با کله برم.

آب بازی یهویی هفته قبل در کشف شهر هم پیشنهاد مهنا و ستایش بود
و چی از این هیجان انگیزتر.
سرد بود اما خیلی کیف داد.

نوجوون ها رو جدی بگیریم،
خودشون، دنیاشون و علاقه هاشونو.