چروک

جدیدا توی آینه که نگاه میکنم یک خط چروک روی پیشونی ام میبینم.
اولین بار سال ۸۷ اومد، بعد از ماجرایی. اومد و رفت.
اما این روزها بیشتر میاد و میره.

بعد فکر میکنم این از کجا اومده؟

شاید از اون روزها که صبح تا شب رایگان کار میکردم، جسارت میکردم و با نیمچه اطلاعاتی که از دانشگاه داشتم میرفتم بیمارستان، بخش روماتولوژی کودکان و تند تند سوالهامو از استادها میپرسیدم تا تجربه به دست بیارم.

شاید از اون روزها میاد که تازه ازدواج کرده بودم و هنوز چم و خم کار دستم نبود، تازه هم رفته بودم سر یک کار دائمی و داشتم برای دکترا هم میخوندم و شب ها روی کتابها خوابم میبرد.

و شاید مال اون دو سالیه که جمعه ها میرفتم مشهد سر کلاس دکترا و دوشنبه برمیگشتم تهران و یک راست از راه آهن میرفتم سر کار، و دوباره جمعه میرفتم مشهد.

و احتمالا عمیق شدنش به همین روزها ربط داره، همین روزها که یک پام شیرازه و یک پام تهرانه و اگر کرونا نبود احتمالا باید پاهای بیشتری هم قرض میکردم.

از هر جا که اومده، باید بمونه، بوتاکس موتاکس هم نداریم.
باید باشه تا همه این روزها و شبها و تلاش ها و اشتباه ها یادم نره