فخری

از وقتی کتابخونه شیراز رو راه انداختیم، فخری ۷۰ ساله و مانی ۴ ساله دو نفری هستند که بیشتر از همه کتاب خواندند.

همین زن،
مادرجون فخری خودم
که همیشه نماد سرزندگی بوده برام.

از جایی که یادمه پایه بوده:
برای بازی
برای پختن یک غذای جدید
برای یاد گرفتن یک مطلب
برای دوختن یک لباس جدید وقتی عصرش میخواد بره مهمونی.
برای گفتن و خندیدن با کوچیک و بزرگ
برای مسجد به وقت اذان
برای معاشرت و سر صحبت باز کردن با پیر و جوون

وقتی باهاش هستی به آخرین چیزی که فکر میکنی سنشه، از بس بهت خوش میگذره.
سختی های زندگی اش هم خیلی بوده اما تصویر ما از او همین هاست نه ناله و غر زدن.

اینها رو اینجا گفتم، برای خودم
برای همون وقت هایی که می بُریم
برای وقت هایی که با خودمون میگیم دیگه دیر شده برای شروع.
برای وقت هایی که دنبال امید میگردیم