قاب

ایستاده ام رو به روی ساختمان خانه هدایتگری و نصب شدن تابلو را نگاه می کنم
این قاب برای من یعنی
ماندن
جنگیدن
و
توانستن

دو سال شد
دو سال دویدن
دویدم برای یک هویت
هویتی که بتونم قدم هام رو محکم تر بر دارم

توی همه اون روزهایی که آدم ها داشتند با کم کاری شون لحظه هامون رو تلف میکردند
سکوت کردم
کم نیاوردم
و هر بار که نگاهم به اون چشم های غیرایرانی می افتاد،
آرزو کردم نسلی ایرانی تر برای ایرانم پرورش بدم.
و حالا یک قدم به رویاهام نزدیک ترم