پرتلاش

تا اینجای ۴۰ سالگی این طوری گذشته که:
متمرکز تر شدم به هدف هام
دو تا دوره مطالعاتی جدید رو شروع کردم که چند سال به تاخیرش انداخته بودم
گروه بدمینتون رو راه انداختم و نمیدونم که چرا اینقدر دیر اقدام کردم اما بلاخره شد
و قرارم با خودم اینه که ورزش رو جدی تر بگیرم. تا الان: بدمینتون و کوهنوردی، یک شنا رو هم اضافه کنم درست میشه.
چند تا روتین جدید برای سلامتی و منظم بودن هم ایجاد کردم
یک بازه زمانی مشخص کردم برای کارهای نیمه تمام چون کمالگرایی خر است واقعا

وقتی داری به انتها نزدیک تر میشی، انگار آدم با خودش جدی تر و رُک تر میشه تو این مایه ها که: تو خوبیا ولی پاشو خودت رو جمع کن

چند روز پیش با گروه کشف شهر رفتیم به ارتفاعات سنگان
امیرعلی سه سالشه و در برنامه کشف شهر سنگان ۵ ساعت همراه آدم بزرگها کوهنوردی کرد با لبخندی که از لبش نمی افتاد حتی وقتی از سخت ترین مسیرها عبور میکردیم. انگار به خودش مطمئن بود، دلش قرص بود که چیزی از بقیه کم نداره و میتونه پا به پای آنها و حتی جلوتر از بقیه بره تو دل سخت ترین ها.
من اون روز بسیار از امیرعلی یاد گرفتم: آرام، خوشحال، جدی و پرتلاش