چند روز پیش تو بانک بودم و داشتم با رئیس بانک درباره وام حرف میزدم که پرسید: اسم موسسه تون چیه؟
گفتم: خانه هدایتگری فرهاد
پرسید: چی؟
یکی از کارمندان بانک برگشت گفت: چطور خانه فرهاد رو نمیشناسی؟ همون جایی که .... و شروع کرد توضیح دادن فعالیت هامون ( دقیقا مثل این تبلیغ های لوس تلوزیون)

اینکه بعد از سه سال خیلی ها ما رو در شیراز میشناسند فقط نتیجه اعتقاد به کار گروهیه

کار گروهی یعنی همه در خدمت اهداف جمع و موسسه کار میکنند و فردیت، هویت جمعی به خودش میگیره.

یعنی اگر آشغالی روی زمینه من نمیگم وظیفه من نیست برداشتنش چون رئیسم

یعنی هر کس یک گوشه کار رو میگیره و توی اون بهترین مدل خودش رو ارائه میده

یعنی من با خیال راحت کار رو میسپارم به فردی از گروه چون میدونم او یک مسیر طولانی رو طی کرده برای رسیدن به جایگاهش.

ما یک گروه کوچکیم اما ترکیب برنده ایم